چکاب 12ماهگی
آمیتیس مامانی میخوام ازچکاب12ماهگیت بنویسم البته باکلی تاخیر
عسلم وزن : 9650
قد :76
خانم دکترگفت قدت نسبت به تولدت خیلی خوبه حتی بیشترازنموداروزنت نرمال گفت دیگه از غدای خانواده میتونی بخوریو از این به بعد2ماه1بارببرمت واسه چکاب.
نفسم مامانی اصلاوقت نداره حتی رشدت وحرکاتت رو آخرین نفرممکه میفهمم منوببخش زندگیم چندروزپیش دیدم2تا دندون دیگه هم درآوردی مبارک باشه مامانی
احوالات 12ماهگی:
*واکسنت اصلا اذیتت نکردولی من مرخصی گرفتم تاحواسم بهت باشه کاش همه ی واکسن ها مثل این بود.
*دستت رومیگیری به آدم دیوار میز یا هرچیزدیگه و چندقدم میری جلو ولی خیلی میترسی
*خبری از راه رفتن نیست
*3تادندون بالا 4تا پایین
*میری سراغ کابینت ها وهرچی دستت بیادپرت میکنی زمین
*نانای میکنی خفندست میزنی بابای بلدی من هنوز دهرم (سحر) بابایت هنور ددید(جمشید) روم به دیوار خاله ندا رو ندایییییییی میگی مامان بزرگ ها ماما و مدام میگی دایییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
آخه مامانی تو که دایی نداری هرچی پیداکنی میگیری بالا میگی (بیا) دستت رو که میگیرم بلندشی میگی آ ععی(یاعلی) خودت رو حسابی لوس میکنی قربونت بشم مامان
*ازهمه مهم تروقتی میام دنبالت خونه مامان بزرگ مارال انقدرذوق میکنی و جیغ جیغ میکنی و4دست وپا میای سمت من چندبارهم باصورت میخوری زمین که برسی به من خودت روپرت میکنی بغلم بعدتندتند با مامان بزرگ اینا بای بای میکنی یعنی بریم وااااااااااااااااااااای خدا یعنی دنیارو بهم میدنالهی فدات بشه مامان. وقتی بابایت هم شبها میادخونه کلید میندازه تو در تو حمله میکنی سمت در .
اینم یه عکس بعداز واکسن درحال تخم مرغ خوردن
ادامه مطالب.....
کل کابینت های خونه با ربان بسته شدن میترسم چیزی رو بندازی رو پاهای کوچولوت