هدیه های تولدآمیتیس

سلام زندگی مامان منوببخش بازم دیراومدم ممنونم از دوست های خوبمون که لطف دارن و تندتندبه ماسرمیزنناول بگم چرابازم دیراومدم چون هنوزمشکل سیستم داریم خسته وکوفته از شرکت میرم درخونه مادرشوهرم یعنی مامان بزرگ عسلم آمیتیس رو برمیدارم میرم خونه میشه5:30اگه جای پارک نباشه چون پارکینگ نداریم 6میریم خونه واسه اینکه30تومان جریمه نشیم میشینیم توماشین تا جاپیداشهممنونم ازمعصومه همکارودوست خوبم کمکم میکنه خلاصه تا یه شام درست کنم وبهم ریختگی دیشب خونه رو جمع کنم شده9 بابایت میادشام بخوریم وساک شماروواسه فرداحاضرکنمو بریم واسه عمللیات خوابوندنت شده1-1:30 خدااااااااااااایش دیگه نای تو اینترنت رفتن ندارم یعنی بیهوش میشم ازخواب وتقریبا2بارم تا صبح واسه شیربیدارمیشی عسلم وتاچشم بهم بزنم شده ساعت6و تکرارایناخیلی کم میرسم حتی عکس بگیرم ازت.

خووووووب خیلی وقته میخواستم ازهدیه های آمیتیس بنویسم البته انتهای آلبومش هم نوشتم اولین هدیه های تولدش رو تا بزرگ بشه وببینه مرسی ازهمه ی اونایی که لطف داشتن جبران کنیم

درادامه مطالب.....

بابایت ربع سکه هدیه داد خاله ندا و عزیزجون ومامان مارال وعمه زیبا و عموعلی پول هدیه دادن از اون تراول خوشگل ها  عمواحمدزن عمو یه بلوزو عمواحد هم یه سویشرت خوشگلل دادن دست همگی درد نکنه.

معصومه سویشرت شلوارآبی و شادی بلوزشلوارصورتیو نیکوعروسک خوشگل هدیه دادن مرسی دوست های خوبم  مامانی این خاله ها( همکارو دوست های خوبم  هستن)

ساراجون مامان کیان عسله هم یه سرهمی خوشگل واست خریده بودکه کوچیکت بودومن پرو دادم به ساراجون برد عوضش کرد واین تونیک خوشگل رو واست خریدمرسی کیان عسلم.

مامانی این فلاکس هم نیوشاجیگره گرفته برات خاله فدات بشم من میدونست فلاکست خراب شده.