آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

عذاب وجدان وشیرخشک..

1390/12/13 0:55
نویسنده : مامان سحر
1,237 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دخترنازم همونطورکه گفته بوم نمیدونم ازکجاشروع کنم وبگممتفکر

دختری مامانت ازلحظه تولدشما خیلی خیلی زیادشیرداشت انقدرزیادکه مجبوربودم بعدازسیرشدن تو2تاشیشه هم بدوشم بازم بدوشم بریزم دورتا دردسینه وتب ولرز نگیرم همه ی پرستارهای بیمارستان تعجب کرده بودن هر2ساعت1بارمیومدن لباسم روعوض میکردن چون تمام لباسم وملحفه زیرم ازشیرخیس میشدحتی2-3باراومدن باشیردوش برقی سینه ام روخالی کردن گفتن میدن به بچه هایی که مامانشون شیرندارن هم  این موضوع خوب بودوجای شکرداشت هم بدبود چون مجبوربودم همون نیم ساعتی که میخوابیدی شیردوش به دست باشم خلاصه از درو دیوار زنگ میزدن که شنیدیم شیرت زیاده هیچکس شیرنداره و...از این حرفها حتی چندباربهم آنتی بیوتیک زدن تاازاین شدتش کم بشه این برنامه هاادامه داشت منم هیجانمیتونستم برم چون هر15دقیقه یکبارتمام وجودم ازشیرخیس میشد تااینکه جندروزی بودبابابزرگ(بابای من)حالش بدترشد باباجون سرطان روده داره خاله ندامدام میبردش دکتروآزمایش و.. خیلی ناراحت بودیم منم چون بایدازتونگهداری میکردم نمیتونستم زیادبرم خونه باباجون اینا تقریبا23 بهمن بودکه خاله نداباباجون روبرده بود سیتی اسکن وقتی برگشت خونه اومدپیش من باتمام وجودش گریه میکرد ومیگفت باباداره میمیره خیلی روزبدی بود توهم توبغلم داشتی شیرمیخوردی کلی باخاله نداگریه کردیم دکترها گفتن سرطان پیشرفت کرده وحتمابایدعمل بشه  و رودشو ازشکمش بزارن بیرون توی کیسه بااین وجودکه دردخیلی زیادی داره1تا6ماه زنده میمونه مگراینکه معجزه بشه.گریه

فرشته کوچیکم برای باباجون دعا کن که حالش خوب بشه باباجون نمیزاره عملش کنیم.نمیخواستم بگم تا بخونی وناراحت بشی ولی ازاون روزبه بعدخیلی شیرم کم شدتا2ماهگی کلاقطع شد ومجبورشیدیم بهت شیرخشک بدیم  عزیزجون میگه ازاسترس شیرکم میشه مامان بزرگ(مامان بابایت)میگه انقدرکه به همه گفتیم شیرت زیاده چشم خوردی خلاصه هرچی بود الان عذاب وجدان دارم وفکرمیکنم باشیرخشک بزرگ نمیشی  هرچی که هرکی گفت خوردم ولی 1قطره هم شیرندارم کاش حداقل تا5ماه خودم بهت شیرمیدام بعداز5ماهگی که برمیگردم سرکارشیرخشک میخوردی . همش فکرمیکنم مادرخوبی نیستم برات وهیچ وابستگی به من نداری هرکسی میتونه بهت شیرخشک بدهافسوس

اگه میدونید چی میتونه شیرروزیادکنه بهم بگیدممنون میشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

گلاره
13 اسفند 90 12:12
عزیزم اسمش سخته دیروز باز رفتم بخرم نداشتن ولی داروخونه سر ظفر از سمت شریعتی داره اسم داروخونش کلکته هست منم امروز میرم احتمالا اسمش تو مایه های گالاکتوژیل هست بگو برای افزایش شیر دکتر افتاده گفته بگیرم خودشون اسمش رو میدونن


مرسی گلاره جونم حتما میخرم
ما مان سونیا
13 اسفند 90 12:20
عزیزم انشاالله که خدا بهت صبر بده خیلی مواظب دخملی باش هرچی جوش بکنی بد تره قطره شیر افزای رازیانه رو امتحان کن خیلی موثره شاید جواب داد وهرچی بچه بیشتر مک بزنه بهتره بلکه دوباره شیرت بیاد


مرسی عزیزم حتما اونم امتحان میکنم
مامان علی
13 اسفند 90 20:18
سلام عزیزم.
ممنون از حضور گرمت توی وب پسرم. عزیزم پدر من هم دقیقا مشکل پدر شمارو داشت. پارسال عمل کرد و 13 سانت از روده اش برداشته شد الان یکساله که پرتو درمانی و شیمی درمانی میشه و خداروشکر بیماریش کاملا کنترل شده فقط مراقبت میخواد استرس عامل اصلیه این بیماریه .امیدتون به خدا باشه . سعی کنید آرامش داشته باشید دعا بخون عزیزم وزا خدا بخواه بهت آرامش بده . همیشه آب سرد نه یخ بنوش عزیزم کنجد و عرق رازیانه هم خیلی مفیده. نگران نباش عزیزم ان شالله همه چی به حالت اولش برمیگرده . کی گفته با شیر خشک بچه بزرگ نمیشه اونهم با محصولات خوب و استانداردی که توی بازار هست؟ امیدت بخدا باشه در حال حاضر آرامش تو از شیر واجب تره واسه فرشته کوچولوت. انقدر پرحرفی کردم که یادم رفت بگم دخملکت ماشالله خیلی خیلی نازه. خودت هم چهره دلنشینی داری.حالا که یادم میاد من قبلا هم به وبت اومده بودم اوایل زایمانت و برات کامنت گذاشته بودم. با فتخار لینکتون کردم دوست خوبم. دختر ماهت رو می بوسم


سلام عزیزم ممنون ازحضورشما.آخه میگن روده روازشکم میزارن بیرون توی کیسه این خیلی وحشتناکه.میام تو وبلاگتون توضیح میدم
مهدیه
14 اسفند 90 14:29
سحر جون سعی کن اش زیاد بخوری - تا میتونی مایعات بخور- غصه خوردن مثل سم میمونه واسه مادر شیرده- عرق رازیانه هم بی تاثیر نیست در ضمن مکیدن بچه باعث ترشح غدد شیردهی میشه بذار تا میتونه سینه تو مک بزنه


سلام مهدیه جونم آش میخورم آمیتیس تا2روزدل درد میگیره رازیانه امروزخریدم ببینم چی میشه مرسی عزیزم ازراهنمایی هات آمیتیس یکم که سینه مو میگیره میبینه شیرنمیاد انقدرگریه میکنه که کبودمیشه.
مامان علی
14 اسفند 90 23:03
سلام عزیزم. در مورد سوالتون باید بگم که نه روده بابام رو 13 سانت برداشتن تا جاییکه بیماریش پیشرفت کرده بود. امیدتون بخدا باشه روحیه شما در بهبودی پدرعزیزتون خیلی موثره پس آرامشتون رو حفظ کنید. این تعهدها هم واسه هر عملی گرفته میشه جای نگرانی نیست عزیزم. در ضمن پزشک جراح پدرم دکتر ملک حسینی بود که بسیار پزشک معروفیه در سطح خاورمیانه. امیدوارم بزودی بیای و خبر سلامت پدر عزیزت رو اینجا بنویسی. شاد باشی گلم


مرسی عزیزم ببینم میتونم پیداش کنم
سارا
15 اسفند 90 11:28
سحر عزیزم ، دیروز با هم صحبت کردیم و از حال بابا جویا شدم . وقت از خدا می خوام این روزهای سخت زودتر بگذره و همه چیز به خیر و سلامتی ختم بشه ، عمر دست خداست پس به خدا توکل کن . حتماً براش دعا می کنم . خواهش می کنم مراقب خودتو آمیتیس باش . به آینده قشنگی که برای آمیتیس آرزو داری فکر کن و مطمئن باش بابات هم خوشبختی شما رو می خواد . می بوسمت دوست عزیزم


مرسی ساراجونم بایداعتراف کنم همیشه حرف های قشنگت روم تاثیرگذاشته مرسی از راهنمایی و مهربونی هات مواظب مسافرکوچولوت باش
fatemehh
15 اسفند 90 21:45
سلام عزیزم مرسی که به ما سر زدید ان شالله که بابات زود خوب بشه سعی کن آرامش داشته باشی تا ان شالله زود برگرده منم همین جوری ام چند روز خیلی کم میشه ولی دوباره برمی گرده
به نظر من با بستنی و مرغ شیر زیاد میشه


مرسی عزیزم حتما امتحان میکنم
lمامان چند فرشته
17 اسفند 90 0:37
منم تا شش ماهگی به بیشتر نتونستم به بچه هام شیر بدم چون دو قلو بودن.وقتی این یکی سیر میشد اون یکی اماده میشد برای خوردن و اصلا مجال استراحت به من نمیدادن .تا اینکه تو شش ماهگی شیرم خشک شد منم فکر میکنم از نظر عاطفی یکم از هم دور میشیم (مادر و بچه)