4و5ماهگی باتاخیر
یه زندگی برمیگردم
خداجونم ازت ممنونم به خاطرصبرو ایمانی که بهم میدی دارم سعی میکنم دوباره به زندگیم برگردم
دخترقشنگم توی اولین فرصتی که بتونی زندگی رودرک کنی اول ازرفتن برات میگم ازمرگ که بعدازرفتن من وبابا نشکنی بابا جونم همیشه حقیفت روبهم میگفت ازنبودن ولی من باورنمیکردم این وجودپرازعشق مرام علم وآگاهی به این زودی بره.
آمیتیسم واکسن4ماهگیت خیلی خوب بودیکم غرغرمیکردی ولی تب نکردی
قدت 63 البته الان که 5ماهه شدی قدت 64.5
وزن 6300 البته الان که 5ماهه شدی وزن 6500
دختر4ماهه ی من
باکوچکترین حرکتی میخنده
غلتت میخوره دستش زیرش گیرمیکنه نمیتونه دربیاره
آواز میخونه هرچی پیداکته مستفیم تودهنش میکنه فکرکنم میخواددندون دربیاره
چشمهاش هم هنوز طوسیه(آخه همه میگن عوض ومیشه)
مامان وباباوخانواده رومیشناسه بهترمیخوابه
توی این چندروز مامانش رو اذیت نکردمیدونست مامانش روحیه اش داغونه.
ایتم عکس هاش ببخشیدحوصله نداشتم بهترعکس بگیرم