از همه جا
سلام دخمله قشنگم بالاخره بعداز 1هفته ی پرکار اومدم پای نت فقط هرازگاهی تو شرکت میرسیدم نظرات کنم صبح 3تایی رفتیم بانک من رمز اینترنتیم رو گرفتم بعد رفتیم یه بانک دیگه قسط های وام رو ریختیم توبانک کلی سرو صدا کردی و نظر همرو به خودت جلب میکردی و اکثرا از لباست خوششون میومد آخه یه دست لباس خوشگل خاله ندا بازم زحمت کشیده برات بافته. عکسش رو میزارم .الان که دارم مینویسم تو و بابایت خوابیدید ناهارو بردیم بالا خوته ی خاله ندا با عزیزجون خوردیم خیلی خوش گذشت و البته هرچی کاربودبه من مبدادن به بهانه ی اینکه من میخوام لاغرتربشم البته مسخره بازی بود از شانس ما همسری سه شنبه شب تو فوتبال پاش پیچ میخوره و ورم میکنه 4شنبه رو مرخصی گرفتم صبح تا ظهر درگیر دکتروعکس انداختن بودیم خدارو شکر فقط ضرب دیده ولی آتل بست و الان باباییت هم نمیتونه خوب راه بره یه کم دیگه بگذره باید یدونه از این چراغهای گلدیم که بالای آمبولانس ها هست ببندمم بالای ماشین .
ولی خدارو شکر میکنم پای همسری نشکسته.آمیتیس سلم رو تو مطب دکتر که بودیم عمو علی جونش اومدبردش خونه ی مادرشوهرم آمیتیس خیلی این عموش رو دوست داره واسه منم مثل یه برادره دخملم تا شب اونجا بود بعداز ظهر حاضر شدم و رفتم عروسی همکارم خوبم مینا بهکام همسری چون اینجوری شده بود نیومد من و مژده رفتیم آخر عروسی رسیدم بعلت بارون هندی که میومد ترافیک بدی شده بود در کل خوش گذشت با دوستان کلی خندیدیم و خوش گذشت واقعا مخم هنگ کرده بود احتیاج به چند ساعت دور از کارو مشکلات داشتم.ایشالله که خوش بخت بشن. و شب رفتیم دنباله دخترم .
واقعا از مادر شوهرم ممنونم خیلی کمکم میکنه تو فکرشم یه هدیه واسش بخرم شاید پارچه ی پالتویی بخرم که بتونه بدوزه آخه دقیق نمیدونم سلیقه شون رو ولی خدارو شکرکه هستش صحیح و سالمه و بی منت ممنونم مادر شوهر خوبم.
اینم لباس قشنگی که خاله ندا باقته واسه عسلم
اینم چندتا عکس
وقتی آمیتیس لب تاب ببینه
یک لحظه غفلت از آمیتیس و باز شدن کل رول دستمال توالت اینههههههههههههههههههه دخترشیطون
اینم لباس های خوشگلی که بازم خاله نداجوووووووووووووووووووووووووووووون زحمت کشیده