آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

این چندروز...

1391/8/18 12:19
نویسنده : مامان سحر
799 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سل مامان  گل دخترم این چندروز خیلی سرمون شلوغه ازاین دکتر به اون دکتر دوشنبه عزیزجون روبردم بیمارستان آراد چون از پل چوبی به اون ور طرح بود مجبورشدم ماشین روبزارم پارکینگ    ترمینال شرق واز اونجادربست بگیرم تا بیمارستان ومامان عزیزم یه کم اذیت شدالبته وقتی برمیگشتیم فهمیدم میتونستم کارت طرح بخرم وراحت باماشین تا بیمارستان بریم از ساعت8:30 توبیمارستان منتظردکترامیرجمشیدی بودیم تا ساعت 5 واقا عصبی شده بودم مامان بیچارم هم مدام ناله وگریه میکرد ازدردواقعا بیمارستان بیخودی بود فقط به خاطرتیم پزشکی شون معروف شده خلاصه ساعت5 دکتراز اتاق عمل اومدوگفت اورژانسی ام آرآی بشه  تا ساعت7گرفتاربودیم ومعلوم شد مامان عزیزم 2تا از دیسک های کمرش پاره شده وبایدفوری عمل بشه ولی ما ترجیح دادم چندتا دکتردیگه هم همین نظررو بدن بابایت هم ا ز اداره اومد وبه ماملحق شد وبرگشتیم خونه الهی قربونت مامانم که این همه درد رو تحمل میکنی تو عسلمم خونه مامان بزرگ مارال بودی خلاصه این چندروز چندروز چندتا دکتر رفتیم خاله ندا بیمارستان عرفان رفت گفتن مهره ها جابه جاشده عمل نمیخواد امروز من وبابایت بیمارستان نیکان رفتیم گفتن مجددام آرآی بشه احتمالا 3تا دیسک و1مهره آسیب دیده وماترجیح دادیم مجددامشب مرکزکوثرام آرآی بشه مامانم بعدببینیم دقیقا مشکل چیه به این دکترها اصلانمیشه اطمینان کرددیگه .دخترم واسه خوب شد عزیز جون دعاکن.الانم تو وباباییت خوابیدید آخه از7صبح بیمارستان نیکان بودیم تازه رسیدیم .فعلا بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

هدی جون
18 آبان 91 12:57
سلام سلام آپم سر بزنید
مهدیه
18 آبان 91 20:44
سلام سحری الهی بمیرم اخه چرا یه دفه اینجوری شد؟

سلام مهدیه جونم نمیدونم به خدا خیلی داغونم اصلا نمیتونم ببینم مامانم درد بکشه هنوز 5ماه نگذشته از رفتن بابا دوباره پامون به بیمارستان ها باز شد حالم بهم میخوره از هرچی بیمارستان
مامان سپیده
18 آبان 91 22:17
سلام به سحر عزیز و آمیتیس عسسسسلم ایشالا هرچی سریع تر حال مامان مهربونت خوب میشه
سارا
19 آبان 91 19:13
سلام عزیزم. انشاالله زود زود عمه جونم خوب بشه براش دعا می کنیم. بهش سلام برسون. فدات.


مرسی سارای مهربونم
نگین
20 آبان 91 14:23
درود به سحر عزیزمممممممممم و آمیتیس خوشگلممممممممممممم
دوستم توکلت به خدا باشه و نگران نباش
منم برای مامان خوبت دعا میکنم
ایشالا که هرچه زودتر سلامتیش رو به دست میاره
به وب آمیتیس یه سر بزن عکس هاش رو ببین عزیز دلممممممممممم البته لطفا
بوسسسسسسسسسس


واااااای بالاخره عکس گذاشتی حتما میام

مهروز خانمی
20 آبان 91 15:50
امیدوارم زودتر خوب بشن مادرتون آمیییین به ما هم سر بزنید
مهدیه
20 آبان 91 16:03
سلام سحری خوبین ؟از عمه جون چه خبر ؟ جواب mri جدید چی شد؟


مهدیه جونم جواب سه شنبه حاضر میشه
افسانه یونسی
21 آبان 91 9:06
سلام خدا بد نده، ایشالا زودتر حالش خوب بشه


ممنون دوستم .دلم برات تنگ شده شماره نو بزار واسم
مامان نسرین
21 آبان 91 12:03
سلام سحر جونم خیلی ناراحتم بابت مامانت ایشالله که هر چه زودتر خوب بشه ایشالله اصلا نیازی به عمل هم نباشه.میدونم با یه بچه کوچیک سخته هی بخوای این ور و اون ور و دکتر ...برین.

امیتیس جونو ببوس


مرسی عزیزدلم دعا کن
گلاره
21 آبان 91 13:44
ایشاله امامانت هر چه زودتر خوب شه سحر جون. مادر بزرگ منم تو فروردین ماه کمرش رو عمل کرد البته هنوز خیلی روبراه نشده بازم تحقیق کنین و حتما پیش یه دکتر خوب ببرین البته وضعیت مادر بزرگ من خیلی حاد بود اگه عمل نمیشد قلج میشد ابشله که ماامانت زود زود خوب شن


ممنونم گلاره جونم
نگین
22 آبان 91 17:27
درود به سحر عزیزمممممممممم
خوبی دوستم
من گوشیم خرابه گفتم از اینجا احوال مامانت رو بپرسم
عزیز دلم نگرانمون نکن زود بیا بگو مامانت در چطوره بهتر انشالا؟
بوس برای آمیتیس خوشگلم و سحر عزیزم


سلام دوووووووستم تازه امروز جواب mri حاضر میشه
سارا
24 آبان 91 11:23
سلام عزیزم. خوبید انشاالله؟ حال عمه جون چطوره؟ جواب ام آر آی اومد؟