این چندروز...
سلام سل مامان گل دخترم این چندروز خیلی سرمون شلوغه ازاین دکتر به اون دکتر دوشنبه عزیزجون روبردم بیمارستان آراد چون از پل چوبی به اون ور طرح بود مجبورشدم ماشین روبزارم پارکینگ ترمینال شرق واز اونجادربست بگیرم تا بیمارستان ومامان عزیزم یه کم اذیت شدالبته وقتی برمیگشتیم فهمیدم میتونستم کارت طرح بخرم وراحت باماشین تا بیمارستان بریم از ساعت8:30 توبیمارستان منتظردکترامیرجمشیدی بودیم تا ساعت 5 واقا عصبی شده بودم مامان بیچارم هم مدام ناله وگریه میکرد ازدردواقعا بیمارستان بیخودی بود فقط به خاطرتیم پزشکی شون معروف شده خلاصه ساعت5 دکتراز اتاق عمل اومدوگفت اورژانسی ام آرآی بشه تا ساعت7گرفتاربودیم ومعلوم شد مامان عزیزم 2تا از دیسک های کمرش پاره شده وبایدفوری عمل بشه ولی ما ترجیح دادم چندتا دکتردیگه هم همین نظررو بدن بابایت هم ا ز اداره اومد وبه ماملحق شد وبرگشتیم خونه الهی قربونت مامانم که این همه درد رو تحمل میکنی تو عسلمم خونه مامان بزرگ مارال بودی خلاصه این چندروز چندروز چندتا دکتر رفتیم خاله ندا بیمارستان عرفان رفت گفتن مهره ها جابه جاشده عمل نمیخواد امروز من وبابایت بیمارستان نیکان رفتیم گفتن مجددام آرآی بشه احتمالا 3تا دیسک و1مهره آسیب دیده وماترجیح دادیم مجددامشب مرکزکوثرام آرآی بشه مامانم بعدببینیم دقیقا مشکل چیه به این دکترها اصلانمیشه اطمینان کرددیگه .دخترم واسه خوب شد عزیز جون دعاکن.الانم تو وباباییت خوابیدید آخه از7صبح بیمارستان نیکان بودیم تازه رسیدیم .فعلا بای