چکاب10 ماهگی
عسلم عشقم زندگی مامان این ماه انقدرگرفتاربودیم که دیرتررفتیم واسه چکاب خداروشکرهمه چی خوب بود وباید2ماه دیگه بریم.
وزن 8650
قد 73
وضعیت وحرکات دخملم:
کاملا اطرافیان رومیشناسی معصومه جون(همکارمن)رووقتی میبینی ذوق میکنی وتوبغلش خوشحالی
4تا دندون داری 2تا بالاوپایین
سرپا می ایستی وکوچولوکوچولو راه میری
هنوز خبری از حرف زدن نیست همون قبلی ها(م م-دد-ب ب-نه-)
بای بای- باشنیدن آهنگ نانای میکنی-غذایی رو دوست نداشته باشی با دستت پس میزنی
توخیابون که راه میریم مدامم لپت رو میکشن یا میگن میشه یه دقیقه بغلش کنیم چپ وراست هم میگن یه چشم هایی داره واسش اسپنددودکنید.
درنهایت شیطنتی که داری خیلی شیرینی
آماده شدیم بریم مغازه خاله ندابعدشم بریم پیش بابابزرگ(بابای من)یهنی مزاربابابزرگ واسه تبریک عید.
عکس ها درادامه مطاااااالب...
این 2تاعکس هم تومغازه خاله ندا خیلی بامزه شده بودی هرمشتری که میومد فکرمیکرد عروسکی توقفسه ها
راستی این لباس های بافت خوشگل رو که پوشیدی چندتا تاچندروز دیگه میپوشی خاله ندا بافته دستت دردنکنه خاله جون