آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

دومین مسافرت وشمال

1391/1/21 3:54
نویسنده : مامان سحر
971 بازدید
اشتراک گذاری

گنجشک مامانی چندروزی بود خیلی دپ شده بودیم مثل افسرده ها4شنبه نوبت دکترداشتی  توراه برگشت که بودم بابایت زنگ زدگفت حاضربشیم باعمه  زیباوشوهرش وصباکوچولو بریم رامسر منم ازخداخواسته .دست خاله ندادردنکنه ماروبرددکترو برگردوندخونه خودش رفت خونه بابابزرگ.تا باروبندیل روبستیم شدساعت8 تا1ساعت اول ساکت بودی ولی بعدش بیدارشدی ودلی سیرگریه کردی فکرکنم ازینکه همش توبغلم بودی هم اذیت میشدی توی راه عمه اینا گفتن آمیتیس اینجوری خیلی اذیت میشه وحداقل3اعت دیگه راه داریم تا رامسر خلاصه همونجا چترمونو پهن کردیم وتومجتمع چلندر سوئت گرفتیم ولی انقدرگریه کردی وگریه کردی  منو وبابایت کلافه شده بودیم بدترازهمه سوئت بغلی اومدتذکرداد نی نی تون نمیذاره بخوابیم بابابایت بردیمت بیرون تا3صبح چرخیدیم بهت شیرمیدادم تامارومیدیدی بیشترگریه میکردی آخرشم وقتی برگشیم رودست های عمه زیباخوابیدی اون بیچاره هاهم خیلی اذیت شدن مامانی خیلی اذیت میشدی ناچارفرداصبحش برگشتیم خونه توی جاده مجبورمیشدیم پیاده شدیم انقدرتکون تکونت بدیم تابخوابی ودوباره سواربشیم الهی مامان بمیره برات فقط دلم میخوادزود4ماهه بشی ودل دردت هات خوب بشه. الانم که دارم برات مینویسم تقریبا بعداز12ساعت بیداربودن خوابیدی.خیلی دوست داشتم بهت خوش بگذره ولی دل دردت نذاشت.

دخملی من شمال بعدازگریه مفصل

صبح که ازخواب بیدارمیشه

جورابش روگرفته ونمیده

نصفه شب وگریه های آمیتیس توخیابون

وقتی برگشتیم رودست های عمه زیبا خوابیدی فدای اون نازخوابیدنت بشم مامانی.

جمعه که برگشتیم خونه دخمله آپاچی من آماده  حمام رفتن شدخداروشکرتاصبح بدون گریه خوابیدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مهدیه
21 فروردین 91 10:01
سلام امیتیس کوچولو تو رو خدا این قدر مامانتو اذیت نکن نگاه کن عکساتو چقدر وقتی گریه نمیکنی خوشکلی به مامانیت بگو 2تا از اون عکساتو که در حال گریه کردنی رو برامون بذاره تا ببینیم چه شکلی میشی تا حس همدردیمون بیشتر بشه دختر به این خوشگلی کی دیده دختر به این نانازی کی دیده دوست دارم یه دنیا
مهدیه
21 فروردین 91 13:29
بازم سلام سحر جون 12 خرداد جشن محمد و ساراست ایشالا که میتونید بیاید نه نگو که بد جوری دلگیر میشم با یه بله خوشحالمون کنید


سلام عزیزم مرسی که به یادمن ودخملی مااااااااااااچ به سلامتی اگه بشه حتما میام منم از15خردادبایدبرگردم سرکارخوب موقعیه ازطرف من بهشون تبریک بگو
مامان نسرین
21 فروردین 91 21:15
عزیزم این دخمله روز به روز داره ناناز تر میشه قربونش برم من بوووسسسسسسسسسسس


مرسی نسرین جونم به پای صدراجونی نمیرسه
مامان سارا
23 فروردین 91 1:08
آمیتس عاشق چشماتم عسلم . می بوسمت
negin
24 فروردین 91 20:39
درود به سحر جون و آمیتیس خوشگله
عزیزم برای پدرت خیلی ناراحت شدم ایشالا که زودتر سلامتیشو به دست بیاره.
من شنیدم نی نی هایی که خیلی بی تابی میکنن به خاطر دل درد و نفخ شکمشونه و شربت گرمیچر بهشون میدن آروم میشن. امتحانش کن ضرری که نداره. البته اگه به خاطر دل درد بهونه میگیره.



سلام نگین جونم مرسی ازهمدریت دعای شما وفرشته کوچولوتون روخدابهترمیشنوه. آمیتیس کوچولوچطوره؟حسابی لگدمیزنه؟آره واسه دل درده توی این چندماه دکترهای مختلف گرایپ واتر-گریپ میکسچر-کولیک پد-استامینافون-تغییرمارک شیرخشک همه روامتحان کردن ولی فایده نداره چندشب پیش ازقطره دایمتیکون خودم که توبارداری واسه نفخ معده میخوردم 4قطره دادم بهش واقعامعجزه شدبه دکترش زنگ زدم گفت هیچ ضرری نداره بدم بهش خداروشکردیگه دل دردنداره
negin
30 فروردین 91 2:40
درود به سحر جونو آمیتیس کوچولوی ناز خدارو شکر که آمیتیس خوشگله آروم شد و دیگه خبری از دل درد و بی تابی نیست. آفرین به مامان خوبش که متوجه شد باید براش چی کار کنه.