ورود فرشته به زندگیم
سلام فرشته ی کوچیک مامان امروز ٣١/٠٢/٩٠ شنبه/ چندروزیه خیلی حالم بدمیشه کارم خیلی زیاده هرروز تاساعت٧توی محل کارم میمونم با باباجمشیدت تصمیم گرفتیم بریم مسافرت آخه بابایی هم مجبور هرروز ساعت٥صبح بیداربشه تا بره سرکار ولی اول رفتم آزمایش چیزی که اصلا فکرشم نمیکردم میدونی نتیجه آزمایش چی بود؟من مامان شدم تو توی دل من بودی راستش رو بگم خیلی گریه کردم اصلاآمادگی نداشتم میخواستم بهترین هارو برات آماده کنیم بعد بیای روز باورنکردنی بود بابا جمشیدت هم اولش باورنمیکرد ولی ازحرف زدنش بامن معلوم بود خوشحاله.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی