آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

فرشته کوچولوی ما

11ماهگی با تاخیر

سلام دنیای مامان سلام زندگی مامان الهی قربونت بشم که با بودنت زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای پیداکرد اولا عذرخواهی بابت این وقفه ی طولانی هتوزم سیستم ندارم الان با لب تاب خاله ندا کانکت شدم تو اتاق درم بستم عزیزجون و شما تو حال هستید واسه اینکه عزیز زیاد اذیت نشه باید زودی برم. توی 11ماهگی عسلم وزن     9300     قد    74   خداروشکرخوب بود از احوالات عسلم دندون  3تا بالا2تا پایین  -  به من میگی در (یعنی سحر) به بابایت میگی ددید(یعنی جمشید)آخ که چقده خوردنی میشی وقتی صدامون میکنی مامان بزرگ ها هم 2تاشون ماما  هستن -به نیوشا میگی آج(یعنی آجی...
1 دی 1391

محرم و نذری

دختر گل مامان دیگه داری خانومی میشی واسه خودت اصلا  باورم نمیشه به این زودی داری بزرگ میشی لحظه ها مثل باد میگذره نفسم مامان مارال روز تاسوعا نذری داشت قیمه  انشالله نذرش قبول باشه باباجمشیدت هم مسولیت سرخ کردن سیب زمینی ها رو داشت ماهم بی نصیب نبودیم پوست کندن و خورد کردنش سهم ما و عمه زیبا و زن عموزهرات بود اینم عکسش. بقیه عکس ها در ادامه مطالب عمه زیبا وصبا   من و آمیتیس و بابای آشپز اینم واسه همون روزه دخترم داره لی لی لی لی حوضک میگه البته حرف نمیزنه اداشو در میاره این عکس واسه روز عاشورابود خیلی اتفاقی الهه و امیرمهدی رو دم امام زاده دیدیم خیلی دلم تنگ شده بود واسشون و از فرصت استفاده ک...
1 دی 1391

چندشاهکاردیگه از خاله ندا

سلام  آمیتیس عسلم دخمله نازم مامانی  عاشقته دختر نانازم خاله ندا خیلی دوستت داره دیگه دارم شرمنده میشم تند و تند واست لباس  های خوشگل میبافه فقط کافیه یه مدل رو یه جا ببینه و ما هم بگیم چه قشنگه  فردا صبح تحویل میده انقدر تند تند میبافه دستش درد گرفته مرسی آجی جونم واقعا حیفم اومد عکسشرو نزارم بزرگ بشی ببینی .بنده هم هنری ندارم بخوام تقدیم نیوشاکنم ااینم عکس هاش خیلی دوستشون دارم شال و کلاه و پاپوش اینم یه کت نیم تنه چون کامواش موهرو براقه مدلش تو عکس معلوم  نیست جولوش حلالی شکله مرسی خاله نداااااااااااااااااااااااااااااااااااجوووووووووووووووووووووووووووون ...
1 دی 1391

نی نی خاله سپیده

آمیتیس  زیبای  مامان  مامانی بالاخره رفتیم دیدن سپیده جون و فرشته ی کوچولوش آرتین وای خدای من  خیلی شیرین و عسل بود قربونت بشم جوجوی خاله واقعا ناز بود انقدر معصوم  بود و آروم خوابیده بود دلم میخواست بغلش کنم و از اون بوس هااااااا ازش بکنم راستشو بگم فکرکردم شاید سپیده ناراحت بشه آخه بچه ها مثل گل هستن سپیده از حالا بگم دفعه ی بعد از این خبرها نیست له و لوردش میکنم ماااااااااااااااااااااااااااااچ. شما سلم هم حسابی شیطونی کردی تمام شگل شگلات هاشون رو له کردی مردم از خجالت تا ولت میکردن تو آشپزخونه بودی انقدر که ووول میخوردی نتونستم عکس خوبی بگیرم ولی اینم بد نشد وقتی بزرگ بشیدواین عکس رو ببینید کلی کیف میکنید....
1 دی 1391

تولد صبا دختر عمه کوچولوت

تولدت تولدت تولدت مبارککککککککککککککککککککککک صبا چوچولو مامانی 24آذر تولدت صبا کوچولودخترعمه ات بود چون ماه صفربود مهمونی خودمونی بود خیلی خوش گذشت صبا هم خیلی خوشحال بودالبته بگم چندتا عکس انداختیم ولی بالاخره یکی توی عکس کج و کوله افتاده بود این عکسم نمیدونم چرا انگار داشته میسوخته به روت نیار به زور همه تو عکس خودمونو جا کردیم در ادامه مطالب اینجا آماده شدی بریم تولد صبا رو تبریک بگیم اینم عکس نیم سوز تولد ای جااااااااااااااااااااااااان قیافه صبارو ...
1 دی 1391

شیطنت

عسل مامان انقدر شیطون شدی که خدا میدونه هنوز شب ها دیرمیخوابی دلبری خوب یادگرفتی از زیر مبل ومیز باید درت بیاریم جدیدن تا ازت غافل میشم دم دسشویی میری واز همه بدتر یادگرفتی پایه ی کنسول آینه و شمعدان رو میگیری و بلند میشی خیلی خطر ناکه احتمال زیاد تا آخر هفته جمعش میکنم میزارم خونه ی مامانم به ریسکش نمی ارزه اینم چندتاعکس زیرمیز رفتی چیکار وقتی آمیتیس توی خونه با باباش تنهاس ترکوندی هااااا   ...
1 دی 1391

بازم تاخییییییییییییییییییییییییییر :(

سلام عسلم سلام دنیای مامان الهییییییییییییییییییییییییی  قربون چشم های قشنگت بشه مامان نگی مامان  بی معرفته.اولا از این چندروز بگم سیستم نداریم باززززززم  کی میشه  یه لب تاب بخرم راحت شم کلاترکیده سیستم و مودم الان تو شرکتم تند تند باید بنویسم مثلا تو شرکتisp کار میکنم اونوقت خودمون تو شرکت نت ندارم مگراینکه اینجوری شانسی وصل بشه چندتا عکس بیشتر ندارم اینجا باشه تا بعد. دخترم خیلی دوستت دارم عسلم  یه وقت هایی خیلی دلم برات میسوزه و افسوس لحظات با توبودن و بازی کردن با تو رو میخورم  الهی فدات بشم شبها نمیخوابی دوست داری بازی کنی تا دراز میکشم میای از سرو کولم میری بالا و باصدای بلند میخندی یا واسه اینکه جلب ...
11 آذر 1391

از همه جا

سلام دخمله قشنگم بالاخره بعداز 1هفته ی پرکار اومدم پای نت فقط هرازگاهی تو شرکت میرسیدم نظرات کنم صبح 3تایی رفتیم بانک من رمز اینترنتیم رو گرفتم بعد رفتیم یه بانک دیگه قسط های وام رو ریختیم  توبانک کلی سرو صدا کردی و نظر همرو به خودت  جلب میکردی و اکثرا از  لباست خوششون میومد آخه یه دست لباس خوشگل خاله ندا بازم زحمت کشیده برات بافته. عکسش رو میزارم .الان که دارم مینویسم تو و بابایت خوابیدید ناهارو بردیم بالا خوته ی خاله ندا با عزیزجون خوردیم خیلی خوش گذشت و البته هرچی کاربودبه من مبدادن به بهانه ی اینکه من میخوام لاغرتربشم البته مسخره بازی بود از شانس ما همسری سه شنبه شب تو فوتبال پاش پیچ میخوره و  ورم میکنه 4شنبه رو...
11 آذر 1391

خدایاشکرت

سلام عسلم سلام زندگی من بالاخره بعداز1هفته ی پرکارتونسنم بشینم پای نت خدا یای مهربونم شکرت خدا ازت ممنوم  امروز خاله ندا mriجدید عزیز جون رو برد به چندتا متخصص  ارتوپد و مغز و اعصاب نشون داد وهمه موافق بودن که نتیجه خیلی واضع و مشخص و خدارو شکر دیسک پاره نشده فقط مهره های دوم و سوم بیرون زدگی دارن که با تجویز 2هفته فیزیوتراپی و آب درمانی و یک سری دارو برطرف میشه ایشالله از شنبه میرم واسه فقط گرفتن واسه فیزیوتراپی.خیلی خوشحالم مامانم زندگی منه مامان جونم دوستت دارم مامان گلم بااین حالش همش نگران آمیتیس هستش که بچه رو صبح زود بیدار می کنم  میبرم خونه ی مادرشوهرم همش نگرانه که تو ماشین گریه نکنه الهی قربونت بشم مامان جونم &...
25 آبان 1391